بچه های کلاس 202 شهید بهشتی بروجرد مطالب علمی.اخبار کلاس.وهر چیز جالب
| ||
|
نگاهی بر جایگاه و موقعیت کعبه قبل و بعد از اسلام مورخان نوشتهاند که بارها کعبه ویران شد، از اینرو خانه برآمده به دست حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) برجا نماند، پس از هر ویرانی یا آسیبی میکوشیدند خانه را به شکلی که در روزگار پدران و نیاکانشان داشت، بازگردانند. بنابر نقل مشهور سیوپنج سال از عمر شریف رسول خدا(ص) گذشته بود که در اثر سیل و یا آتشسوزی که موجب ویرانیخانه کعبه شد داستان تجدید بنای کعبه پیش آمد و رسول خدا(ص) که در ان زمان هنوز به رسالت برگزیده نشده بودند، نیز در آن شرکت کرد و در هنگامی که طوائف مختلف قریش در مورد نصب حجرالأسود آتشاختلاف شعلهور شده و دستبه کشتار یکدیگر بزنند خدایتعالی بهوسیله آن بزرگوار جلوی این اختلاف و خونریزی را گرفت کعبه در زمان جاهلیت «سعید بن عمرو هذلی» از پدرش روایت میکند: قریش را دیدم که در جاهلیت، روزهای دوشنبه و پنجشنبه درِ کعبه را میگشودند و دربانان نزد در مینشستند. هرگاه کسی بالا میرفت که دوست نداشتند وارد کعبه شود، او را پرت میکردند و گاهی میمرد. با کفش وارد کعبه نمیشدند، این را بزرگ میشمردند و کفشهای خود را زیر پلکان میگذاشتند. امام صادق(ع) میفرمایند: در جاهلیت قریش کعبه را خراب کردند و چون خواستند آنرا بسازند، نتوانستند (و موانعی پیش آمد) و در دلهایشان هراس افتاد. یکی گفت: هر کس پاکترین مال خود را بیاورد، نه مالی که از راه قطع رحم یا حرام به دست آوردهاید، چنان کردند. آنگاه امکان ساختن کعبه بر ایشان مهیا شد. آنرا ساختند تا به محل حجرالأسود رسیدند. میانشان گفتوگو پیش آمد که چه کسی حجرالأسود را در جای خودش کار گذارد. نزدیک بود میانشان شری پدید آید. به داوری اولین کسی که از درِ مسجد وارد شود تن دادند. پیامبر خدا(ص) وارد شد، چون نزد آنان آمد، فرمود تا پارچهای بگستردند، سپس سنگ را میان آن نهاد. قبایل، گوشههای پارچه را گرفتند و بلند کردند، سپس پیامبر سنگ را برداشت و در جایش نهاد. خدا، او را مخصوص این کار ساخت! مورخان نوشتهاند که بارها کعبه ویران شد و بارها سیل پایههای آنرا فرو ریخت. از اینرو خانه برآمده به دست حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) برجا نماند، لیکن افراد دوره جاهلی که سخت دلبسته حفظ شکل؛ جای و بنیادش بودند، پس از هر ویرانی یا آسیبی تا آنجا که مقدورشان بود میکوشیدند خانه را به شکلی که در روزگار پدران و نیاکانشان داشت، بازگردانند و آنرا برآورند، لذا هیچ تغییری در آن راه نمیدادند و صورت بنا را دگرگون نمیکردند. بیتالحرام، بنایی مکعبی شکل است، لذا بدان «کعبه» گفته شده است. مورخان آنرا چنین وصف کردهاند: تا پنج سال پیش از اسلام، دیوارهای کعبه سنگ چین بود و سنگها بی آنکه ملاطی آنها را به هم بپیوندد تا بالای قد آدمی روی هم چیده شده بود. نیز گفتهاند که در عهد حضرت اسماعیل(ع) نه ذراع ارتفاع داشت و مسقف نبود و دری داشت که به زمین چسبیده بود. نخستین کسی که برای آن چفت گذاشت «تبع» بود و سپس عبدالمطلب دری آهنی برای آن ساخت و آنرا با زر به دست آمده از دو آهوی زرین [که بر اثر حفر چاه زمزم کشف شده بود] بیاراست. این نخستین باری بود که کعبه را میآراستند. وصفی که مورخان این گونه از کعبه ارائه میکنند ما را بر آن میدارد تا آنرا ویرانهای ابتدائی و ساده تصور کنیم؛ حیاطی مربعگونه که دیوارهای سنگی ـ بیهیچ ملاطی که آنها را به یکدیگر بپیوندد ـ آنرا در برگرفته است و پرندگان شکاری در آن مأوی گزیدهاند و هیچ حائلی کف آنرا از اشعه سوزان خورشید و بارانهایی که بر مکه فرود میآید و گاه به شکل آب از دهانههای چاهها بیرون میزند حفظ نمیکند. این خانه در حقیقت چهار دیواریی است سنگی که ارتفاع آن از قامت انسان تجاوز نمیکند. پارهای از مورخان گفتهاند که «عامر بن جادر ازدی» پس از حضرت اسماعیل(ع)، نخستین کسی بود که برای کعبه جدار (دیوار) گذاشت، لذا «جادر» (برآورنده جدار) لقب گرفت. باز به گفته مؤرخان در نیمه اول قرن هفتم میلادی؛ یعنی پنج سال پیش از اسلام و زمانی که رسول خدا(ص) سیوپنج ساله بود،کعبه دچار آتشسوزی شد. در این هنگام بر آن شدند تا خانه را بازسازی کنند و برایش سقفی چوبی بگذارند، لذا دست به کار شدند و دیوارها را ـ که پیشتر نه ذراع ارتفاع داشت ـ تا هجده ذراع برآوردند و سقفی بر دو ردیف سه ستونه چوبی بر آن گذاشتند. همچنین درِ آن را از سطح زمین بالاتر آوردند که جز با پلکان نمیشد بدان وارد شد. دیوارها را نیز با یک ردیف سنگ و یک ردیف چوب برآوردند. در اخبار آمده است که رسول خدا(ص) چون در سال فتح مکه وارد کعبه شد، کنار ستونی ایستاد و دعا کرد. در آن هنگام در خانه شش ستون بود. این بنای تازه نیز آنگونه که از وصفش در کتابهای مورخان بر میآید، بنایی فاخر نبود. تنها اتاقی بود که اینک سقفی چوبی بر شش ستون در دو ردیف آنرا میپوشاند، دیوارهایش که پیشتر نه ذراع ارتفاع داشت و کمی بیشتر یا کمتر از قامت آدمی بود تا هجده ذراع بالا آمده بود. اینبار مواد ساختمانی محکمی در این بنا به کار رفت؛ ردیفی از چوب و ردیفی از سنگ و در مجموع پانزده ردیف چوبی و شانزده ردیف سنگی دیوارهایش را تشکیل میداد. سقف آنرا نیز مسطح کرده بودند و برایش ناودانی گذاشته بودند که آب باران از آن سرازیر میشد. کعبه در تاریخ اسلام عمرو بن دینار و عبیدالله بن ابیزید: در زمان پیامبر(ص) اطراف کعبه دیواری نبود و پیرامون کعبه نماز می خواندند. زمان عمر که فرا رسید، برگرد آن دیوار کشید. عبیدالله گفته است: دیوارش کوتاه بود، پس ابن زبیر آنرا بنا کرد و بالا آورد. امام صادق(ع) میفرمایند: کعبه در زمان حضرت ابراهیم نه ذراع بود و دو در داشت. عبدالله بن زبیر آن را باز ساخت و ارتفاعش را 18 ذراع قرار داد. حجاج آنرا خراب کرد و آنرا به ارتفاع 27 ذراع ساخت. کعبه و مسجدالحرام در طول تاریخ اسلام، بارها مرمت و تجدید بنا شده است. این تعمیرات، معمولا پس از سیل های فراوان مکه و گاه پس از جنگها، انجام گرفته است. از پیدایش اسلام تاکنون، نزدیک به صد سیل به مسجدالحرام و کعبه آسیب رسانده است که برخی از آنها به نامهای خاصی، مشهور شدهاند همچون سیل «ام نهشل» در خلافت عمر و «حجاف» و «المخبل» در خلافت عبدالملک بن مروان و سیل «ابن حنظله» در روزگار مأمون. با وجود قداست و حرمت کعبه، سه حمله بزرگ به مکه، زیانهای بزرگی را به کعبه وارد ساخت که عبارتند از: حمله لشکر یزید بن معاویه به فرماندهی حصین بن نمیر (سال 63ه.) جهت سرکوبی عبدالله بن زبیر؛ حمله سپاه عبدالملک بن مروان به فرماندهی حجاج ثقفی (سال 73ه.) جهت سرکوبی ابنزبیر؛ حمله قرمطیان در روزگار خلافت عباسیان (سال 317ه.) و ربودن حجرالأسود. تعمیر بیت به خلفا و پادشاهان و امیران وقت مکه نسبت داده شده است، مانند عبدالله بن زبیر (64ه.) و عبدالملک بن مروان (74ه.) و سلطان سلیم عثمانی (960ه.) و سلطان مراد عثمانی (1040ه.) و در آخرین تعمیر (1417ه.) داخل کعبه را بتنریزی کرده و بالا آوردند.*
1 - اسکان همسر و فرزندش در مکه كعبه و بررسي تاريخ بناي آن در قرآن
برخي آيات قرآن (127 بقره، 96 آلعمران، 37 ابراهيم، 26 حج) هر كدام به گونهاي اشاره به تاريخ كعبه دارند. روايات بسيار زيادي نيز سخن از تاريخ بناي كعبه به ميان آوردهاند. كعبه، آدم(عليه السلام)، ابراهيم(عليه السلام)، آيات، تفاسير، روايات. درباره تاريخ بناي كعبه با محوريت آيات قرآن، دو نظريه متقابل وجود دارد: عدهاي با استناد به آيات قرآن كريم و استمداد از روايات، به دنبال اثبات اين نظريهاند كه حضرت ابراهيم(عليه السلام)بنيانگذار كعبه بوده و پيش از آن خانه كعبه وجود نداشته است. در مقابل، عدهاي بناي كعبه را به زمان حضرت آدم(عليه السلام) باز ميگردانند و معتقدند: حضرت ابراهيم(عليه السلام)تنها آن را بازسازي و تعمير كرد و رونقي دوباره به آن بخشيد و به گفته آيةاللّه ميزرا خليل كمرهاي، آدم(عليه السلام)كعبه را مطاف كرد، ابراهيم(عليه السلام) آن را مسجد، و محمّد(صلي الله عليه وآله)آن را قبله.1 اين نبشتار از آيات قرآن كريم به عنوان يك منبع تاريخي بهره برده، البته با اين عنايت كه شأن قرآن اجلّ از يك منبع تاريخي است. روشن است كه براي دسترسي به اينگونه مقولات تاريخي، نميتوان به روايات تكيه كرد، آنچه كه ما به دنبال آن هستيم آنكه طبق آيات قرآن كريم در زمانهاي پيش از حضرت ابراهيم(عليه السلام)نيز كعبه برپا بوده است. محمّدجواد مغنيه در تفسير خود (الكاشف) ذيل آيه 127 سوره بقره، مينويسد: اختلافنظر دارند: عدهاي تاريخ بناي كعبه را به زمانهاي پيش از حضرت ابراهيم(عليه السلام)مربوط ميدانند. عدهاي بناكننده آن را حضرت ابراهيم(عليه السلام)ميدانند. عدهاي نيز هستند كه نظر خاصي ندارند و ميگويند: اللّه عالم. ما نيز جزو گروه سوم هستيم. عقل در اينباره نه حكم سلبي دارد و نه حكم ايجابي، و راه دستيابي به تاريخ بناي كعبه، فقط به روايات و كشفيات و آيات قرآن منحصر است. در اين ميان، قرآن تاريخ خاصي را بيان نميكند و فقط ميفرمايد: حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) با كمك هم اين خانه را بنا كردند. روايات نيز تمامشان خبر واحدند و خبر واحد در امور تاريخي حجت نيست، مگر در مواردي كه قرينهاي براي اطمينان وجود داشته باشد. بنابراين، ما نسبت به اين موضوع، تكليفي نداريم. آيا اين بيت قطعهاي از بهشت بوده است يا نه؟ آيا پيامبران سابق حج ميكردند يا نه؟ آيا حجرالاسود از بهشت بوده است يا از «ابوقبيس»؟ آيا با گناه گناهكاران سياه شده يا...؟ ما براي شناخت اين موارد مسئول نيستيم، نه عقلا و نه شرعاً، و فايدهاي هم بر اين شناخت مترتّب نيست.2 بجاست پيش از ورود به بحث، ببينيم آيا به لحاظ تاريخي ميتوان آمدن حضرت ابراهيم(عليه السلام) به مكّه را اثبات كرد يا خير؟ پر واضح است كه بيشتر اطلاعات ما مسلمانان درباره گذشتههاي بسيار دور، از طريق آيات و روايات است; اطلاعاتي از قبيل: خلقت حضرت آدم(عليه السلام)، طوفان حضرت نوح(عليه السلام)، حج حضرت ابراهيم(عليه السلام)، عصاي حضرت موسي(عليه السلام) و عروج حضرت عيسي(عليه السلام). اين در حالي است كه بعثت نبي مكرّم(صلي الله عليه وآله) و حوادث مربوط به آن علاوه بر آيات و روايات، از طريق كتب تاريخي نيز قابل اثبات است و يك مورّخ بيدين نيز ميتواند با مراجعه به آنها، تاريخ پانزده قرن پيش سرزمين حجاز را بازيابد و بدان نيز استناد كند; چراكه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)حكومت فراگيري تشكيل دادند كه بازتاب آن در كتب تاريخي به عنوان يك قضيه مهم ثبت شده است. اما مقولههاي تاريخي كه از طريق آيات قرآن و يا روايات اهلبيت به دست ما ميرسند، براي كسي كه به قرآن و ائمّه اطهار(عليهم السلام) اعتقادي ندارد قابل اعتماد نيست. تنها آن دسته از آيات تاريخي قرآن را، كه مربوط به زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله)هستند ميپذيرد; مثلا، اينكه قرآن ميفرمايد: در عصر جاهلي، دختران زنده به گور ميشدند. اما اگر قرآن از حضرت آدم و حضرت يوسف(عليهما السلام) و فرعون ميگويد، كافر ميپرسد: محمّد(صلي الله عليه وآله) از كجا ميدانست كه پيش از او چه خبر بوده است؟
نظرات شما عزیزان:
[ دو شنبه 2 بهمن 1391
] [ 15:13 ] [ علی مرادی ] |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |